پربحث ها
اخبار اقتصادی
چاپ00009:43 - 1400/08/15

فلسفه مقاومت در زندگینامه‌های مقاومت گُم است/ضعف‌های مادرانه و همسرانه‌‌نویسی برای مدافعان حرم

یک نویسنده و کارشناس ادبی با اشاره به ضعف‌های فنی مادرانه و همسرانه‌‌نویسی برای مدافعان حرم گفت: وقتی ما به سمت نویسنده‌های کارگر آنلاین | حرفه‌ای در زندگینامه‌نویسی و حتی رمان‌نویسی مدافعان حرم نمی‌رویم، مشکل این است که فلسفه مقاومت در زندگینامه‌های مقاومت گُم است.

دومین دوره انتخاب بهترین کتاب مدافعان حرم؛ جایزه «سردار شهید حاج حسین همدانی» به‌همت مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس درحال برگزاری است؛ در همین راستا سلسله نشست‌های تخصصی با عنوان واکاوی نسبت ادبیات مقاومت و پایداری با جریان مدافعان حرم در خبرگزاری دفاع مقدس برگزار می‌شود.

«بررسی و میزان تأثیرگذاری زندگینامه‌نویسی در تبیین فرهنگ مدافعان حرم» موضوع نشستی با حضور «مهدی کاموس» نویسنده، پژوهشگر و از مدیران فرهنگی کشورمان برگزار شد.

بخش اول و دوم این گفت‌وگو با موضوع «بررسی جایگاه زندگینامه‌نویسی در تبیین شخصیت‌هایی که در جبهه مقاومت و مدافعان حرم حضور داشته‌اند» منتشر شد که در ادامه بخش پایانی آن را می‌خوانید؛

دفاع‌پرس: با توجه به این که اغلب شهدای مدافع حرم گمنام هستند و در جامعه شناخته شده نیستند، و خیلی از نویسندگان با اینها آشنا نیستند و از طرفی شما فرمودید که بحث خودنوشت و اینها که خانواده‌هایشان ورود پیدا نکنند از باب این که اینها اگر اهل قلم نباشند و احیاناً به صورت اجبار باشد، چطور می‌شود این فاصله را برداشت و نویسنده‌ها بتوانند با اینها آشنایی پیدا کنند و به ماجرا ورود پیدا کنند به غیر از شهدای شاخص مثل شهید حججی و سردارانی که هستند، سایر شهدای مدافع حرم که همان اوایل که شهید شده بودند، روی سنگ قبر اینها از دوستان ما بودند که محل شهادت را نوشته بودند بلاد کفر. این محدودیت وجود داشت که اینها در چه منطقه‌ای رفتند و جنگیدند و شهید شدند. این اگر بخواهد برداشته بشود، آیا راهکاری به ذهن شما می‌رسد؟

نکته‌ای که باید توجه کنیم این است که عموماً به علت افزایش میزان پایه تحصیلی و سواد خانواده‌های شهدای مدافع حرم، امکان نوشتن در اینها بیشتر است، همسرشان یا خواهرشان بتواند بنویسد. این یک نکته‌ای است و من این امکان را نفی نمی‌کنم، بلکه می‌گویم اجبار نکنیم. می‌شود این خاطره و این زندگینامه را به یک شخص نویسنده‌ای ارجاع بدهیم که بنویسد. می‌تواند مشاور داشته باشد و یا نوشته‌هایش توسط یک ویراستار، ویراستاری بشود، عرض بنده این بود که وقتی نمی‌توانیم اجبار نکنیم. یک نکته هم وجود دارد، اگر ما بعداً با انبوهی از نوشته‌هایی روبرو بشویم که این نوشته‌ها از نظر روایی و ادبی ضعف داشته باشند، در آینده نزدیک میدان را از دست خواهیم داد، ولی اگر نویسنده‌های حرفه‌ای بیایند و این مسئله را بنویسند و یا کمک کنند و یا به عنوان راهنما کنار دست این نویسنده قرار بگیرند خیلی خوب است.

یکی از سیاستگذاری‌های فرهنگی ما این هست و این خوب است که ما برای خانواده‌های شهدای مدافع حرم، کلاس‌های نویسندگی بگذاریم و کسانی که علاقه به نوشتن دارند، مثل خواهرانشان، همسرانشان، حتی مادران و پدران و برادرانشان، این خوب است که ما کلاس‌های نویسندگی بگذاریم و راهنما هم در کنار دستشان باشد و کمک کند برای نوشتن آنها. اما این که فرض کنید ما یک چیزی خودمان بنویسیم و بعد هم ویراستاری کنیم و به نام آن شخص منتشر کنیم و یا یک نوشته ناقصی را فقط به خاطر این که همسر شهید و یا مادر شهید آن را نوشته و یا برادر شهید نوشته بخواهیم آن را منتشر کنیم و از معیارهای نویسندگی عدول کنیم، درآینده نزدیک این ژانر را از دست خواهیم داد و به سمت ضعف و سستی می‌رویم و این را از دست می‌دهیم.

ضعف‌های فنی مادرانه و همسرانه‌‌نویسی برای مدافعان حرم

کما اینکه الان یکی از آسیب‌هایی که ما در زندگینامه‌های شهدای مدافع حرم داریم می‌بینیم همین است. یعنی در مادرانه‌ها و همسرانه‌هایی که نوشته شده است، در اینها ما بسیار روابط عاطفی قوی را می‌بینیم و بسیار لحظات ناب را می‌بینیم، اما چون مادر یا همسر نویسنده نبوده، از ضعف‌های فنی بسیاری برخوردار است. مثلاً انسجام روایی ندارد و دوران کودکی دیده نشده و یا نحوه شهادت اصلاً مشخص نیست.

یکی از مشکلات اصلی ما این است که ما وقتی داریم زندگینامه یک شهید مدافع حرم را از زبان مادر یا همسرش می‌خوانیم، بیشتر داریم زندگینامه همسر شهید را می‌خوانیم. البته آن هم به خودی خود جایگاه خودش را دارد، اما زندگینامه شهید مدافع حرم برای ما نمی‌شود. ما بیشتر داریم زندگینامه مادر شهید را می‌‌خوانیم تا زندگینامه خود شهید را.

مثلاً بخش مهمی از کتاب به بحث خواستگاری گذشته و یک سوم کتاب در مورد خواستگاری و روابط عاطفی بین این زن و مرد است، اما از گذشته و آینده و آن لحظه مهم که من خواهم گفت یکی از آسیب‌ها چی است، از آن لحظه مهم غفلت شده است.

فلسفه مقاومت در زندگینامه‌های مقاومت گُم است

این باعث می‌شود وقتی ما به سمت نویسنده‌های حرفه‌ای در زندگینامه‌نویسی و حتی رمان‌نویسی مدافعان حرم نمی‌رویم، مشکل این است که فلسفه مقاومت در زندگینامه‌های مقاومت گُم است. الان می‌شود گفت گمشده فصل‌های زندگینامه شهدای مدافع حرم فلسفه مقاومت است. وقتی شما زندگینامه یک شهید را می‌خوانید هیچ وقت نمی‌گوید بعد چی شد؟ آخرش شهید شد و همان ابتدا که کتاب را باز می‌کنید می‌دانید که سرانجام چه می‌شود، پس ماجرا بعد چی شد نیست. ماجرا چرا و چگونه است. ما در پیوند سه اصل داریم. چرا، چگونه و چه شد. اینجا بعد چه شد وجود ندارد. چرا و چگونه وجود دارد.

چگونه بودن یک واقعه نویسنده‌ای توانا می‌خواهد و از همه مهمتر چرایی مسئله است. ما در همین فرم‌های زندگی دفاع مقدس، زندگینامه شهدای حرم، یک شاخص روایی و ادبی گذاشتیم، یک شاخص پژوهشی ویک شاخص مستند و یک شخص محتوایی و معنایی گذاشته‌ایم که شامل دو بخش است و بیشترین امتیاز را هم دارد. یکی بیان ریشه‌ها و فلسفه مقاومت انسان انقلاب اسلامی در عرصه‌های بین‌الملل و دیگری انتقال مفاهیم و ارزش‌ها و تجربیات نگرش‌ساز در زندگینامه شهدای مدافع حرم.

اگر این زندگینامه‌ها نتوانند بگویند که چرا ما در خارج از مرزها دارد مقاومت می‌کنیم و می‌جنگیم و دفاع می‌کنیم، اگر نتوانند بگویند چرا و نتوانند تبیین بکنند بحث فلسفه مقاومت را، و نتوانند تبیین کنند پیوند و ارتباط ما در خارج از مرزها را با اصل انقلاب اسلامی، عملاً این زندگینامه‌ها تبدیل می‌شوند به یک سری آثار عامه‌پسند عاطفی در مورد انسان‌هایی که پایان مقدسی داشتند. این که عرض می‌کنم در زندگینامه دفاع مقدس امر قدسی گم شده است، این در زندگینامه شهدای دفاع مقدس هم هست. امر قدسی گم شده است.

این که چطور یک انسان از لذایذ دنیای مادی خودش می‌برد و به لاهوت فکر می‌کند و به آن سمت می‌خواهد برود، این معلول یک علت‌های متفاوتی باید باشد. چه چیزهایی باعث می‌شود که این انسان رها بکند و دنیا را کنار بگذارد و قید زن و بچه و مادر و پست و مقام و تمام لذائذ مشروعی که ما می‌بریم را که خداوند به ما هدیه داده، تمام اینها را کنار می‌گذارد و می‌رود دنبال سختی و بحران و شهادت.

زندگینامه‌های مدافعان حرم به سمت آثار عامه‌پسند و عاشقانه رفته است

این مسئله بیان و تبینش که کار زندگینامه مقاومت و پایداری اصلاً کارکردشان و فانکشن و وظیفه‌شان بیان و تبیین این موضوع است و این در واقع یک نویسنده توانمند را می‌طلبد. البته به استثناء کار ندارم و ممکن است استثناء هم وجود داشته باشد. ولی این آسیب را دارد که زندگینامه‌های مدافعان حرم را به سمت آثار عامه‌پسند و عاشقانه می‌برد و به سمت آثار عاشقانه خانوادگی می‌برد یعنی این نکته وجود دارد که می‌شود زندگینامه‌‌های عامه‌پسند خانوادگی.

چون زندگینامه‌‌های خانوادگی هم انواع مختلفی دارد، عاشقانه، خانوادگی، معمایی، پلیسی و... نکته این است که ما با این که آموزش بدهیم خانواده‌های شهدا را برای نوشتن برای آنها راهنما بگذاریم موافق هستیم و با اینکه اگر استثنائی بین آنها وجود دارد و اهل قلم است، موافق هستیم. این که همسران و مادران و برادران و پدران شهدای مدافع حرم جوان هستند، اکثراً تحصیلکرده هستند و اهل قلم و اهل نوشتن هستند، مثلاً پدر مادرهای شهدای دفاع مقدس اکثراً تحصیلات عالیه نداشتند و حتی خیلی‌ از آنها خواندن و نوشتن را هم نمی‌دانستند ولی شهدای مدافعان حرم اینگونه نیستند و تحصیلات آنها یا از نوع عالی است و یا حداقل در حد متوسطه را گذرانده‌اند و ما باید قدر این ظرفیت را بدانیم و در قالب یادداشت‌نویسی و در قالب خاطره‌نویسی اگر ورود می‌کنیم به داستان و رمان و زندگینامه‌ به عنوان ژانر حرفه‌ای که نیاز به فنون ادبی و روایی دارد، یا باید آموزش و منتور و کمک باشد و یا این اطلاعات خام در اختیار نویسنده حرفه‌ای قرار بگیرد.
دفاع‌پرس: از شاخصه‌هایی که برای داوری و انتخاب آثار برتر نام بردید، همین چهار شاخص بود و آیا مورد دیگری هم هست؟
شاخص‌های صوری کتاب هم مطرح است. طرح جلد، فونت، نوع کتاب، کاغذی که استفاده شده، قطع کتاب و تصویر جلد کتاب هم مؤثر است. ولی وقتی ما وارد حوزه مستندنگاری می‌شویم، همین بُعد خودش سه مؤلفه دارد. مثلاً جامعه روایت که درباره زندگی و زمانه آن شهید. از خانواده، دوستان، مربیان و اجتماعی که آنجا زندگی می‌کرده. دومین مؤلفه در بُعد مستندنگاری کفایت روایت‌ها درباره هویت و کیستی شخص معین و یا شهید است. یعنی ویژگی‌های اخلاقی، رفتاری، اعتقادی و ... سومین مؤلفه استناد روایت‌هاست. یعنی تکیه اطلاعات و تجربیات نگرش‌ساز در زندگی شهدای مدافع حرم.

وقتی وارد پژوهش می‌شویم آنجا دو تا مؤلفه وجود دارد. روش‌مند بودن انتخاب موضوع و مسئله و راه‌های دستیابی به منابع و کمیت و کیفیت منابع و تعداد روایان و این که راویان چقدر دست اول هستند و چقدر این راویان به درستی اطلاعات از آنها اخذ شده و اطلاعات راستی‌آزمایی شده و روایت‌های ادبی هم خودش چهار شاخه دارد که بحث روایت و شخصیت‌سازی و شخصیت‌پردازی و بحث پرداخت داستانی و نثر و زبان که هر کدام مؤلفه‌های خودش را دارد.

دفاع‌پرس: از آسیب‌ها که شما صحبت می‌کردید، در حوزه پژوهش اطلاعات را مطرح کردید، یکی از اشکالاتی که اکثر نویسندگان از آن صحبت می‌کنند، نداشتن اطلاعات، مخصوصاً اطلاعاتی که خارج از ایران است، لطفاً در این رابطه صحبت کنید و بفرمایید که چه باید کرد تا این اطلاعات حداقلی در دسترس نویسنده قرار بگیرد؟

ما به طور کلی در کشورمان در زمینه مستند با یک آسیب بنیادی روبرو هستیم. اساس مستند بر اطلاعات است. اساس دستیابی به اطلاعات، نظریه،‌ روش و دستیابی به منابع است. بحث فراتر از این است و ما دسترسی به منابع نداریم برای این که جریان گردش آزاد اطلاعات، شدت آن ضعیف است و در مواردی نداریم و کم است. بعضی جاها بهانه می‌آورند که این اطلاعات محرمانه است ولی ما دیده‌ایم که بعد از چهل سال هم هنوز اطلاعات بیرون نیامده و بعد هم که بیرون می‌آید، می‌بینیم اصلاً محرمانه نبوده است.

تعریف محرمانه بودن چیست؟ محرمانه اطلاعاتی است دسته‌بندی شده که انتشار آنها به سازمانی که این اطلاعات به او مربوط می‌شود آسیب بزند. ولی وقتی که الان یک منطقه‌ای آزاد شده و آنجا را گرفته‌اند و رفته‌اند، بعد هم ما که نمی‌خواهیم پل‌های ارتباطی خودمان را مطرح کنیم، ولی از آنجا که اطلاعات در مملکت ما به درستی دسته‌بندی نمی‌شود، اگر درست دسته‌بندی بشود، می‌بینید یک حجم اطلاعات مثلاً 100 واحدی به خاطر دو واحد یا ده واحد اطلاعات محرمانه شده است. می‌شود آن ده واحد را جدا کرد و 90واحد دیگر را انتشار داد. یا هر صد تا در اختیار پژوهشگر قرار بدهید ولی به او توضیح بدهید که این ده واحد نباید منتشر بشود و فقط جهت اطلاع است.

یک نکته این است که چون جریان اطلاعات ضعیف است، به طور کلی آثار مستند ما این ضعف را عموماً‌ دارد. به خاطر همین به سمت تخیل می‌روند و به خاطر همین خیلی وقت‌ها ما فکر می‌کنیم هر موضوعی که مثلاً مشهور است و یا فرض کنید اهمیت سیاسی دارد خیلی مهم است،‌ در حالی که در حوزه زندگینامه‌‌نویسی و در حوزه ساخت فیلم و در حوزه فیلم مستند و غیره، اهمیت موضوع در میزان دسترسی ما به اطلاعات است.

یعنی من اگر بخواهم فیلم مستند بسازم، فیلمی می‌سازم که در مورد آن اطلاعات زیادی داشته باشم. این که اطلاعات را به چه طریقی به دست می‌آورم بحث دیگری است. وقتی می‌بینیم که کپ 53 ساخته می‌شود در مورد کودتای 28مرداد و حضور انگلستان و آمریکا در عملیات چکمه یا عقاب در کودتای 28مرداد، می‌بینیم که کارگردان به طرق مختلفی به این اطلاعات که به ظاهر دست‌نیافتنی است، دست پیدا می‌کند. بعضی‌ها را می‌خرد و بعضی‌ها را با پشتکار به دست می‌آورد و بعضی‌ها را با ارتباطات اداری و سیاسی به دست می‌آورد و این هنرمندی و توانمندی کارگردان و یا نویسنده است که بتواند اطلاعات را به دست بیاورد.

آقای نصرت‌الله محمودزاده برای برخی از اطلاعات ساعت‌ها پشت در دفتر سردارانی که زمانی فرمانده لشکر بودند نشسته و ساعت‌ها و روزها با بچه‌های گردان زندگی کرده و زیست کرده، حتی در مورد یکی از آثار آقای محمودزاده چون من یک مجموعه مصاحبه‌هایی با ایشان انجام داده‌ام که مربوط به سال‌ها پیش است و هنوز منتشر نشده است، ایشان وقتی که در مورد کتابی که در زمینه لبنان نوشته، ایشان می‌رود در مرز بین لبنان و اسرائیل پاسپورت خودش را می‌دهد به نماینده ایران و وارد منطقه‌ در آن طرف بلندی‌های جولان می‌شود برای این که بتواند فضا را درک کند و با آدم‌ها صحبت کند و فضا را درک کند. می‌گوید هرکس هم آمد نمی‌گویم که ایرانی هستم.

این که یک نویسنده برای دست آوردن اطلاعات چقدر تلاش می‌کند این خیلی مهم است. ما اینجا نشسته‌ایم و می‌گوییم اطلاعات نیست. منظورم این نیست، ولی فقدان اطلاعات یکی از ضعف‌های کار ماست و بعد هم نظریه و روش. ما در جمع کردن اطلاعات و پرداختن به سوژه، نظریه نداریم. خیلی وقت‌ها روش هم بلد نیستیم و روش‌مند حرکت نمی‌کنیم. می‌خواهیم اطلاعات خودمان را در مورد یک شهید جمع کنیم، ولی به چه طریق داریم اطلاعات را جمع می‌کنیم. آیا روش ما مصاحبه عمیق است؟ آیا روش ما داده بنیاد یا گرندتئوری است؟ آیا ما با روش تاریخ شفاهی داریم اطلاعات جمع می‌کنیم؟ آیا نسبت به موضوعی که می‌خواهیم کار انجام بدهیم و جمع‌آوری اطلاعات بکنیم، مثلاً از روش ترکیب این روش‌ها استفاده می‌کنیم؟ یعنی هم روش اسنادی و کتابخانه‌ای و تاریخی و روش گرندتئوری و دیگر روش‌ها داریم تلفیقی به کار می‌بریم و اگر تلفیقی هم هست، براساس کدام روش تلفیقی داریم کار می‌کنیم؟

اینها همه ضعف است، در مورد نویسندگان حرفه‌ای ما هم اینها ضعف است و حالا ما توقع داشته باشیم که از غیرنویسنده بخواهیم که این کار را انجام بدهد.

دفاع‌پرس: اگر مطلبی باقی مانده که باید مطرح بشود بفرمایید.
بنده نکته‌ای که دارم و جمع‌بندی بحث من این است که در زندگینامه‌های شهدای مدافع حرم، ما چند تا گمشده داریم که جای آنها خالی است و چند حلقه مفقوده داریم. یکی همان طور که اشاره کردم چرایی مقاومت است. بحث چرایی و چگونگی. این که چرا انسان انقلاب اسلامی و یک فرد ایرانی می‌خواهد مقاومت کند در خارج از مرزها و دوم این که چگونه این تحول در او اتفاق می‌افتد. این یک مسئله است که در واقع گم‌بود فلسفه مقاومت در این آثار است.

دومین موضوع، بحث ضعف روایت و ضعف روایی است. یعنی ما در روایت زندگینامه شهدای مدافع حرم، ادبیات و هنر را نمی‌بینیم. یعنی زندگی شهدا و اطلاعاتی که از زندگی شهدای مدافع حرم جمع شده است، در یک بافت روایی تنیده نشده است. مثلاً فرض کنید در مورد زندگینامه‌ شهید همدانی و زندگینامه‌ شهید تقوی‌فر، به نسبت دیگر شهدای مدافع حرم بسیار اطلاعات زیاد است. به خاطر سابقه‌ای که اینها در دوران انقلاب و بعد در دفاع مقدس و در سازندگی و سیاست و حکومت داشتند. اما انگار این اطلاعات خام در دل یک روایت ادیبانه و هنرمندانه بافته نشده و مهندسی اطلاعات نشده، بلکه اطلاعات خام‌دستانه در کنار همدیگر چیده شده‌اند. این دومین نکته است که برمی‌گردد به امر زیبا. یعنی ما اینجا هم امر زیبا را نداریم و نمی‌بینیم. همان طور که بحث فلسفه مقاومت را نمی‌بینیم، اینجا هم امر زیبا را نمی‌بینیم.

  • سومین مسئله‌ای که به نظر من در زندگینامه‌‌ها قابل توجه است، باید اشاره کنیم به بحث مسائل فرامرزی. یعنی اطلاعات درباره عملیات‌ها و نوع زیست شهدای مدافع حرم در فراتر از مرز بسیار کمرنگ و ضعیف است. یعنی ما نمی‌دانیم وقتی این بزرگوار در سوریه شهید شده و یا در عراق شهید شده، ما نمی‌دانیم در چه فضای مکانی زندگی می‌کرده. جغرافیای آنجا و اتمسفر و فضای آنجا را نمی‌شناسیم، مثلاً نمی‌دانیم که ماشین جنگی داعش چی است، منظورم از ماشین، کل مکانیسم و استعداد ادوات و لجستیک و رزمی داعش است. مثلاً وقتی در مورد جنگ ایران و عراق صحبت می‌کنیم می‌دانیم که ماشین جنگی ایران آمریکایی بود و ماشین جنگی عراق روسی بود. و بعد در اواسط جنگ با ورود هواپیماهای سوپراتاندارد فرانسوی و تانک‌های فرانسوی و بمب‌های شیمیایی از آلمان تغییراتی ایجاد می‌شود ولی در ابتدای جنگ ماشین جنگی را می‌دانیم، اما الان در مورد داعش نمی‌دانیم که ماشین جنگی آنها چی بوده و سلاح‌هایشان چی بوده. یکی از تکنیک‌های داعش در بحث جنگ روانی النصره بالرعب بوده است.
  • ما این را کمرنگ می‌بینیم و با تکنیک جنگ روانی آنها آشنا نیستیم که چگونه از شبکه‌های اجتماعی و از جامعه اطلاعاتی استفاده می‌کنند برای پیروزی. ما در هیچ کدام از زندگینامه‌های مدافعین حرم این را ندیدیم. این برمی‌گردد به ضعف اطلاعات من نویسنده که نسبت به آن مقوله آشنایی ندارم. نه محیط را دیده‌ام و نه اطلاعاتی به دست آورده‌ام و امر گمشده این است که ما در مورد پایان قدسی شهدای مدافع حرم اطلاعات بسیار بسیار کمی داریم و معمولاً لاغرترین بخش زندگینامه شهدای مدافع حرم بخش پایانی زندگی‌شان و بخش شهادت است که اتفاقاً مهمترین بخش زندگی آنهاست و این باعث شده که ما بیشتر با زندگی خانوادگی شهدای مدافع حرم آشنا باشیم تا با زندگی حرفه‌ای که منجر به شهادت این بزرگواران می‌شود.

انتهای پیام/ 121

منبع: دفاع پرس
لینک کوتاه :
برای ذخیره در کلیپ برد، در باکس بالا کلیک کنید
اشتراک گذاری در :
نظر خود را ثبت کنید
نام خود را وارد نمایید
متن نظر را وارد نمایید
لینکستان
طرح افق بانک رفاه کارگران
تریبون کارگر آنلاین